مناجات شب هشتم مُحرّمی با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
هـرشب نسـیم اشکِ مرا در بیاورد تا عـطـرِ آن عـبایِ معـطـر بـیاورد خاکی شده است شانۀ تو تا برایِ ما قـدری از آن عـبایِ مطـهـر بیـاورد هرشب کنارِ روضهای از تو گداختیم هر نـالـه از تـو داغِ مُکـرر بـیاورد ما گـریه میکـنـیم بیایی و دستِ تـو سنـگـی برای تُـربَتِ مـادر بـیـاورد سر پیشِ این و آن نکنم خَم، تمامِ عمر اربـاب رزق خـانـۀ نـوکـر بـیـاورد اجـرِ تمامِ زحـمت ما را حـسـین داد هـنگـامِ مـرگ چـند بـرابـر بـیـاورد پای حدیث منبر واعظ نشین که بُرد آنکس که دل به مجلس و منبر بیاورد مـا دیـدهایـم لـطـف امــامِ رئـوف را از مشهدش به روضه کبوتر بیاورد شد شام هشتم جگرت سوخت، تا حرم بابـا چگـونه اینـهـمه اکـبـر بـیـاورد مـا داد مـیزنــیـم بــرایِ دلِ شــمـا داغِ حـسـیـن دادِ تـو را در بــیـاورد |